امیر علی امیر علی ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره
آیهآیه، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره

امیرعلی وآیه نفس های مامان و بابا

امیرعلی راننده میشود

مامان به قربونت بره عزیزم عشقم نفففسم عزیز مامان سلام دیروز وقتی عازم سمنان شدیم برای MRIگل پسر از یکطرف کمابیش خواب بود ولی از طرف دیگه همش میگفت برم پشت فرمون و توی بغل باباجون باشم .عزیزم یادگرفته بود بوق بزنه شیشه پاکن رو رو فعال کنه و فرمان رو با تمام قدرتش میگرفت که نگو و نپرس .جالب اینجاست سوئیچ ماشین رو میخواست و یکی از تلاشاش گرفتن سوئیچ بود بالاخره کلی برای خودش ذوق میکرد مامان دیروز خیلی خسته شدی امیدوارم بتونم جبران کنم برات . ...
27 شهريور 1392

السلام علیک یا شمس الشموس

سلام گل پسرم عزیزم عشقم مامانی امروز وقتی داشتم فرم بیمه تکمیلی رو پر میکردم دیدم توی شناسنامه گلت تاریخ تولد قمریت نوشته شده و چه جالب که شما توی دهه کرامت بدنیا اومدی نه اینکه تا حالا توجه نکرده باشم نه  عزیز مامان ولی نمی دونم چرا فراموش کردم . گل مامان ،در حال تهیه و تدارک تولدت هستم البته با عصا و همش به خاله ها میگم به امیرعلی حتما بگید که مامانش همه کارهای تولدش رو با عشق و با عصا براش انجام داده .پریشب وقتی درحال خریدن لباس برای تولدت بودم زحمت کشیدی و عینکم رو از چشمم در اوردی و دسته عینکم رو شکستی و شاید این اولین ضرری بود که به مامان رسوندی .گلم یک دو ساعتی بدون عینک بودم و سر درد داشتم تا تونستم عینک قبلیم رو پیدا کنم . ...
25 شهريور 1392

خدایا شکرت

سلام پسر گلم خوبی عزیزم گلم عشقم نمی دونی امروز برای من چقدر مهمه امروز روز سالگرد ازدواج مانی و بایا جون (مامان و بابای مادری شماست )مبارکشون باشه انشاءالله سایشون بالای سر ما باشه همیشه و خوش باشیم با اونها اما پسر گلم ،پارسال توی این روز برای مامانی مشکل بوجود اومد  که نزدیک بود خدا شما رو از مامانی بگیره ووقتی که فکرش رو میکنم میگم خدایا شکرت ممنونم پسرم رو به من دادی خیلی خوشحالم که گل پسر توی بغلم هست  
14 شهريور 1392

23 روز مانده تا یکساله شوی

عزیز مامان این بار نتونستم برایت از یازده ماهگیت بنویسم  ولی امروز مینویسم  دو تا مروارید سفید به مروارید هایت اضافه شده  ،می ایستی چهار دست و پا میری می نویسم که شیطانی ولی من شیطنت هایت را دوست دارم .درهای کابینت رو باز میکنی سینمای خانواده همیشه برای شما روشن و خاله ستاره پخش میکند می دانم گوشی های خاله فائزه و مامانی برای شما ماشین است و تو با آنها ماشین بازی میکنی .جوجه ی هم خاله ای و هم عمه .عزیز دل مادر بزرگهایت در خانواده پدری نوه آخر و خانواده مادری نوه اول .همه دوست دارن بیرون ببرن شما رو .فاطمه دختر عمه ات رو خیلی دوست داری ولی مو به سر آذین نمیگذاری همیشه موهایش رو میکشی.به خاله فهیم زور میگی موهایش رو میکشی ...
12 شهريور 1392

عذرخواهی

سلام مامان گلم عزیزم قربونت بره مامانت گلم اومدم از شما عذر خواهی کنم برای اینکه چند وقتیه مریض بودم و نتونستم بیام برای گل پسرم چیزی بنویسم عزیزم  پای مامان دچار مشکل شده و من مدتی نه سرکار اومدم و نه پشت لب تاب نشستم  عذرخواهی مامان رو بپذیر یک دنیا دوست دارم یه دنیا عاشقتم  برای مامان و بابا دعا کن 
12 شهريور 1392

مهمونی خاله مهرانه

سلام مامان جون خوبی گلم عزیزم  فدای تو بشه مامانت  ههفته گذشته شنبه قبل از اینکه پای مامانی دچار این حادثه بشه رفتیم خونه خاله مهرانه به همراه یکی از دوستانمون نرگس خانم چند تا عکس گرفتیم بعد از کلی زاجرات تونستیم چند تا عکس خوب بگیریم (از سمت راست آیسا جون دختر خاله نرگس کارن جون پسر خاله مهرانه و امیرعلی) ...
12 شهريور 1392

بدو بیا این ور بازار تموم شد

اینا رو امیرعلی جونم میگه وقتی کلی جلوش میوه هست و بچه ام نمیدونه چیکار کنه  واقعیت قضیه اینجاست که یکبار که مامانی از خرید میاد خاله فائز به همراه امیرعلی  به استقبال مامانی میره و امیرعلی وقتی میوه ها رو می بینه از خود بی خود میشه و نتیجه اش میشه ............     ...
12 شهريور 1392
1